آتناجمالی

دختری دارم....

دختری دارم از جنس ماه زیبا و به رنگ مهتاب.......   دختری دارم از جنس گل ....لطیف و زیبا و خوشبو ..... هر روز مانند غنچه ای باز میشود و تمام خانه سرمست از بوی خوشش ......... دختری دارم مانند صدف سخت و محکم با قلبی بسان مرواریدی زیبا و بسیار گرانبها ...... دختری دارم زیبا با قلبی فرشته گونه مهربان و بی آلایش ساده ساده ......... دختری دارم مانند باران میبارد گاهی اما کوتاه .... مانند باران بهاری ...... دختری دارم از حنس خورشید گرم و دلچسب .... هر بامداد میدرخشد ..... خانه ام نور باران میشود .... گرمایش دلگرممان میکند و عاشقتر ..... دختری دارم آبی آبی مانند دریا زیبا آسمانی گاهی هم خر...
26 دی 1393

دنیای من

آتنا جان گویند قلب هرکس اندازه ی مشت اوست ....قلبت چه زیبا در دستانم  جا خوش میکند... کوچک است اما آنقدر بزرگ که همه ی دنیای من با آن هم ترازو شده است دستانت... کوچک اند...اما عجیب قدرتی به من میدهند... بزرگ میشوی...اندازه ی دستان خودم... اما من هر روز بیش از پیش محتاج همین دستهای کوچکت ... پاهایت ...ظریف....ولی گامهایت چه بسیار محکم اند محکم تر از گامهای من...پاهای من میلغزند... راه می روم...می دوم.... تنها چند قدمی راه برایم روشن است  تاریک که می شود میترسم می ایستم...جامیمانم... میخواهم کمی خستگی به درکنم... سر بازمیزنم از ادامه ی راه... تو رامیبینم وباز ...
26 دی 1393

درد دل مادر

به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺗـﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺸﺴت ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢﺳﻦ ﻭﺳﺎﻻﺵ ﻋﻘﺐ ﻣﻮﻧﺪ!!ﻓﻘـﻂ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺗﻤﺮﮐﺰﺷﻮﺑﺬﺍﺭﻩﭘﺎﯼ بچه ﺍﺵ…ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺑﭽﻪﺍﺵﺑﺎﻭﻗﺎﺣـــــﺖﮐﺎﻣﻞﺑﻬﺶﻣﯿﮕﻪ:“ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗــــــﻮ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯽ… تـو ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ!!  
26 دی 1393

تجربه شیردهی

روز اول که به دنیا آمدی شیر نداشتم . حالت خیلی بد شده بود .خیلی لاغر وضعیف شده بودی ........ ولی نه !!!! چرا؟؟؟ ما فکر میکردیم که شیر نداری ولی خدای مهربان به اندازه نیاز بدنت برات شیر داده بود ما نمیدانستیم وقتی که به بیمارستان عسگریه بردیمت دکتر گفت بچه به اندازه کافی شیر خورده و اینکه فکر میکنید لاغر شده ، هر بچه ای اول که به دنیا میاد ورم دارد شما نگران نباشید اگه بچه تون مرد من مقصرم ، برو خانه و با مهر مادری به نوزادت شیر بده .      آره گلم یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که یک عالمه شیر برای خوردن داشتی و نمیتونستی همشون را بخوری...فدات شم خدا خیلی مهربونه که به فکر غذای تو هم بوده.
14 دی 1393

اولین دندان

سه روز تب ، کج خلقی، کم خوابی، اسهال، بی قراری داشتی گلم تا اینکه سرانجام دندانهای صدفی از زیر لثه ها دارد سر در میارند بیرون . هر                  چه به بابایی میگفتم دخترم میخواهد دندان در بیارد باورش نمیشد و میگفت الان زود است امروز درست 6ماه و 28 روز ت است عزیزم . خوشحالم چون دارم رشد و شکوفایی دخترم را میبینم تازه کامل هم میشینی بدون اینکه بیفتی و خیلی هم حرف میزنی البته ما متوجه نمی شویم.  فقط گاهی اوقات عزیزم را واضح میگویی. ...
5 دی 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتناجمالی می باشد